جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه207)
داراى دو فرد است البته فرد اوّل آن روشن تر است.
از اين جا معلوم مى شود كه در واجب موقّت، دو خصوصيت اعتبار دارد:
تقيّد واجب به زمان و لزوم تبيين خصوصيت زمانى توسط شارع.

اقسام واجب موقّت


واجب موقّت بر دو قسم است: موسع و مضيّق.
اگر زمان خاصى كه شارع به عنوان قيد براى واجب در نظر مى گيرد، بيش از زمانى باشد كه خود واجب نياز دارد ـ مثل صلاة ـ چنين واجبى را واجب موسّع مى نامند، مثلا وقتى كه براى صلاة ظهر قرار داده شده چندين برابر وقتى است كه صلاة ظهر به آن نياز دارد.
و اگر زمان خاصى كه شارع به عنوان قيد براى واجب در نظر مى گيرد، مساوى با زمانى باشد كه خود واجب نياز دارد ـ مثل صوم ـ چنين واجبى را واجب مضيّق مى نامند. وقتى كه براى روزه قرار داده شده، از اوّل طلوع فجر تا غروب آفتاب است، بدون يك دقيقه كمتر يا زيادتر.

اشكال در مورد واجب موسّع

بعضى از علماء ـ مخصوصاً از علماى عامه ـ تصوير واجب موسّع را محال دانسته و معتقدند زمانى كه شارع به عنوان قيد براى واجب در نظر مى گيرد، نمى تواند بيش از مقدار زمانى باشد كه خود واجب به آن نيازمند است، زيرا ـ مثلا ـ در مورد نماز ظهر اگر نسبت به هر جزئى از اجزاء زمان سؤال شود كه آيا نماز ظهر در اين جزء واجب است يا نه؟ اگر گفته شود: «واجب است» مى گوييم: «اين چه واجبى است كه ترك آن جايز است». پس ناچاريم بگوييم: «واجب نيست» و اين همان چيزى است كه ما ـ يعنى
(صفحه208)
قائلين به استحاله ـ مى گوييم».
پاسخ اشكال: در واجبات موسّع، عنوان اوّل وقت، وسط وقت و آخر وقت مطرح نيست بلكه آنچه واجب است عبارت از انجام واجب در اين وقت ـ محدود به دو حدّ  ـ است. نماز ظهر بايد بين دو حدّ زوال شمس و غروب شمس تحقّق پيدا كند لذا نمى توان روى اوّل وقت ـ به عنوان اوّل وقت ـ تكيه كرده و نماز را در خصوص آن موقع واجب دانست، همان طور كه نمى توان روى وسط وقت ـ به عنوان وسط وقت ـ يا روى آخر وقت ـ به عنوان آخر وقت ـ تكيه كرد و نماز را در خصوص آن موقع واجب دانست. واجب عبارت از «صلاة بين زوال و غروب» است و در هر لحظه اى كه از ما در مورد واجب سؤال كنند، مى گوييم: «واجب، عبارت از صلاة بين زوال و غروب است».
اين مطلب علاوه بر اين كه تصوير واجب موسّع را درست مى كند، دو نكته ديگر را نيز براى ما روشن مى كند:
1ـ آنچه معروف است كه «واجب موسّع، در آخر وقتْ مضيّق مى شود»، حرف درستى نيست زيرا واجب موسّع و واجب مضيّق، دو نوع از واجب موقّت هستند و امكان ندارد نوعى تبدّل به نوعى ديگر پيدا كند(1) دليلش اين است كه هر موقع ـ چه اوّل يا وسط يا آخر وقت ـ سؤال شود واجب چيست؟ جواب مى دهيم: «صلاة بين زوال و غروب». در آخر وقت، مكلّف به عوض نمى شود بلكه همان چيزى كه در اوّل وقت به عنوان مكلّف به بود در آخر وقت هم همان چيز به عنوان مكلّف به است. تغييرى كه پيش آمده اين است كه تا قبل از آخر وقت، عقل ما را ملزم به انجام واجب نمى كرد ولى وقتى ملاحظه مى كند كه حدّ دوّم در حال فرا رسيدن است، ما را ملزم به انجام واجب مى كند. چون واجب بايد بين اين دو حدّ واقع شود و الزام عقلى در آخر وقت، غير از
  • 1 ـ زيرا تقسيم، قاطع شركت است و نمى شود يك واجب موقّت، هم موسّع باشد و هم مضيّق.
(صفحه209)
تضييق واجب است.
2ـ در واجبات موسّع، بيش از يك تكليف نداريم و آن «وجوب اقامه صلاة بين زوال تا غروب» است و اين تكليف ـ در ارتباط با الزام شارع ـ جنبه تعيينى دارد. امّا تخيير بين اين كه نماز را در اوّل وقت بخوانيم يا در وسط و يا در آخر آن، تخيير عقلى است. به تعبير مرحوم آخوند: همان طور كه بين افراد عَرْضيّه واجب ـ مثل اين كه در اوّل وقت، نماز را در اين مسجد يا آن مسجد يا منزل و... بخوانيم ـ تخيير عقلى وجود دارد بين افراد طولى و تدريجى آن نيز ـ كه نماز را در اوّل وقت بخوانيم يا در وسط يا آخر ـ تخيير عقلى وجود دارد. عقل وقتى ملاحظه مى كند كه ظرفيت زمانيه اى كه شارع قيد براى مأموربه قرار داده، بيش از زمان مورد نياز واجب است، حكم به تخيير مى كند و اين جا ربطى به تخيير شرعى در مثل خصال كفّاره ندارد.

اشكال در مورد واجب مضيّق

بعضى در مورد واجب مضيّق اشكال كرده و تصوير آن را محال دانسته اند و گفته اند:«مولا چگونه مى تواند ابتداى زمان را با اوّل فعل و انتهاى زمان را با آخر فعل تطبيق دهد؟»
پاسخ اشكال اوّلا: مستشكل خيال كرده كه مولا يك مولاى غير مطلع است. در حالى كه فرض بحث ما مولاى عالم و حكيم است.
ثانياً: همه واجبات به يك صورت نيستند. مثلا در مورد نماز ممكن است انسان فكر كند كه براى يك نماز دو ركعتى نمى توان ظرف زمانى مضيّق در نظر گرفت، به گونه اى كه ابتداى نماز بر اوّل آن زمان و انتهاى نماز بر آخر آن تطبيق كند، مخصوصاً با توجّه به اين كه نحوه نماز خواندن مكلّفين ـ از جهت سرعت و كندى و ...ـ با هم فرق دارد. امّا در مورد روزه چه مانعى دارد؟ اين مسأله حتى در مورد عقلاء و موالى غير
(صفحه210)
حكيم هم ممكن است چه رسد به خداوند متعال. آيا مانعى دارد كه يك مولاى عادى عبد خودش را مأمور كند كه در فلان فاصله زمانى سكوت كند؟
نتيجه بحث در مورد واجب موقّت
از آنچه گفته شد معلوم گرديد كه هم واجب موقّت امكان دارد و هم دو قسم آن يعنى موسّع و مضيّق.
علاوه بر اين، هر دو نوع واجب موقّت در شرع واقع شده است و «بهترين دليل بر امكان چيزى وقوع آن است». ما ملاحظه مى كنيم كه بين صلاة و صوم فرق وجود دارد. نماز، ظرف زمانى اش بيشتر از زمان مورد نياز براى واجب است ولى روزه ظرف زمانى اش مساوى با زمان مورد نياز براى خود واجب است.
(صفحه211)

آيا قضاء تابع اداء است؟


يكى از مباحثى كه در ارتباط با واجب موقّت مطرح است اين است كه اگر مكلّف موفق نشود مأموربه را در وقت مخصوص خودش انجام دهد ـ خواه از روى عمد باشد يا نسيان يا غير آن ـ آيا همان دليلى كه بر اصل واجب موقّت دلالت مى كند، بر قضاى آن در خارج از وقت هم دلالت مى كند؟(1)
به عبارت ديگر: مى خواهيم ببينيم آيا دليل دالّ بر واجب موقت، بر تعدّد مطلوب  ـ  يعنى اصل مأموربه و ايقاع آن در وقت مخصوص ـ دلالت مى كند يا بر وحدت مطلوب؟
روشن است كه اگر بر تعدّد مطلوب دلالت كند ـ يعنى بخواهد بگويد: «مطلوب مولا دو چيز است: يكى اصل نماز و ديگرى وقوع آن در وقت مخصوص» ـ در اين صورت چنانچه مطلوب دوّم مولا تحقّق پيدا نكرد، مطلوب اوّل به قوّت خودش باقى است. امّا اگر بر وحدت مطلوب دلالت كند ديگر نمى توان وجوب قضاء در خارج وقت را از همان دليل استفاده كرد، بلكه بايد به سراغ دليل ديگر رفت.
  • 1 ـ تذكر: بحث در اين جا به صورت كلى و در ارتباط با ادلّه عامّه است و اين كه در موارد خاصّى ـ مثل صلاة و صوم ـ دليلى بر وجوب قضاء قائم شده، از محل بحث ما خارج است.